مدت مدیدیه که نیومدم اینجا و چیزی ننوشتم از احوالات ترم جدید و دردها و غم ها و شادی های کوچیک و بزرگ، از دوستان دور، از دوستان نزدیک، از ازدواج ها، از احساسات درهم آمیخته و حالا ، بعد از حدود چهار ماه، و در اثنای امتحانات ترم سوم و زاری برای شاعران سخت گوی سبک خراسانی و کلیله ی سنگین، دیدن سوگند و عقد عاطفه، و برف، باید بگم که من، هنوز همون آدم تنهای دردمند مظلوم مانده ام که سهمش از خوشی ها، دیدن عکس ها و لایک کردن پست هاست.و اینکه دلم میخواد و دلم نمیخواد به این شرایط ادامه بدم از تنهاییم لذت نمیبرم ولی حوصله شاد بودن رو هم ندارم.
در این سرای بی کسی،پرنده پر نمیزند..
دلم ,دوستان ,ها، ,ترم ,ها ,دیدن ,از دوستان ,ها و ,خوشی ها، ,ها، دیدن ,سهمش از
درباره این سایت